رسیدن
خدایا شکرت
یا صاحب الزمان ادرکنی
بلاخره رسیدم خدا روشکر یه ماه با تمام سختی هاش روحی و جسمی تموم شد خدا روشکر که اسیر نفس خودم نشدم ....
انگار طیاره باعث محرمیت میشه .دلم به حال خودم سوخت ....با این که چند ماه اون سمت بودم هنوز برای قابل قبول نیست که یه خانم به این تیپ ها به قول خودشون آزادی بگرده ..چه لزومی داره آدم وقتی زن داره همه زیبایش فقط برای همسرش باشه ولو یه تار مو هم باشه .....به قول خودشون مردم ببینند مگه تموم میشع نه نمیشه چرخ گردون میچرخع از دل جوون مردم میبری دل همسرت میبره اونوقت تو سوی خودت اون سوی خودش میره...و هیچ وقت هم حاضر نیستم یه تار مو حاج خانوم نداشته رو نامحرم ببینه حتی یه تار....
خدا رو شکر بابت این رزق مادی که حلال نصیبم شد...
بارون میاد جون میده برای پیاده روی ....
ان شاءالله اگه همه چیز خوب پیش بره دوم ربیع مراسم خواستگاری رسمی هست .ان شاءالله روز خوبی تو خاطرات زندگیم ....
یه مناسبت دیگه هم داره یکساله شدن زندگی مشترک خواهر گرامی وان شاءالله سال ها ی سال این روز باهم به خوشی و عافیت به خیری بگذرونند...
بخوام جانمونم از عشق بازی با خدا
یا حضرت مادر مددی