خطی خطی خاطرات

خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآن گونه ام بمیران کسی به وجد نیاید از نبودنم

خطی خطی خاطرات

خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآن گونه ام بمیران کسی به وجد نیاید از نبودنم

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

یادش بخیر

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۱ ب.ظ

چقدر خوب بود اون روزها

کوچیک بودیم میرفتیم با اخوی وپپسر عمو گرام یه سطل کوچیک بر می داشتیم می رفتیم گوشفیل فروشی اندازه سطلمون گوشفیل میخریدم دونه 3تومن میخریدیم 5 تومن می فروختیم بهترین روز انوقت بود که کلا سطل می فروختیم چقدر شاد بودیم بعضی ها هم میخوردند پول نمیدادن .بعدش پولش رو برای خودمون قاقالی میخریدیم میخوردیم .یه تابستون بود تغییر  کاربری دادیم رفتیم شانسی میخریدیم 1200تومن  و هر دونه از خونه هاشو دونه ای 25 تومن می فروختیم .یارو میومد خدا خدا میکردیم خونه اش پوچ باشه ...

هعی روزگار

انگار از همون اول بند ناف ما رو به سختی بریدند.

بزرگ بزرگ شدیم  شدیم سرباز وطن 

همه میگفتن یه پارتی جور کن جای بد میفتی .هیچی دیگه اموزشی افتادیم بیرجند دیگه از این بدتر نبود .تو عید بود ما رو به عنوان نیرو کمکی بندر عباس فرستادن.تو چادر کناراسکله شهید رجایی بودیم شب انقدر پشه بود تو اون گرما میرفتیم زیر لحاف که اون زیر صدای ویز ویز می اومد که مجبور به خود زنی مسشدیم .تموم شد قشمت شد سرباز دادگستری شدیم  .موقع تقسیم برای  دادگستری کل کشور به استا کریم گفتم دور میخواهی  بندازی یه جای دور باشه نزدیک میخوای بندازی نزدیک باشه یه ایه الکرسی خوندم افتادم دادسرای ناحیه 12 تهران میدان امام خمینی که چقدر با صفا بود .

خیلی خوب بود وقتی کار مردم را مینداختی .اولش یازرسی بودم با هم خدمتی سید علی از بچه های عرب شوش دانیال بود 6یا 7 ماه اونجا بودم .همین طوری که سربازهای قدیمی ترخیص میشدن ما ترفیع می گرفتیم .شدم مسول تحویل گوشی انقدر اعصاب  خوردکنی بود .بعدش رفتم سرباز معاون دادسرا شدم یه خانم بود .اونجا بود که تازه فهمیدم تبعیض یعنی چه ...

بعدش هم که ارشد شدم .خیلی خوب بود .چه شکنجه هایی رو از نوع گوانتانامو اجرا نمیکردم خدا ببخشه بنده هاش که بخشیدن .خوش بودیم دیگه دوران خوش سربازی بود .ماه رمضون ها که داستان ها داشتیم .

همون زمان بود که هیت الرضا برای اولین بار اومدن  خانه کشتی هفت تیر برای محرم که یه شب سوم رفتم شدم هیت الرضایی دیگه که الان دیگه فاز عوض شده خوره سخنران خوب دارم هر کجا باشه.

با کارمند ها دیگه رفیق بودیم یکی اخر روز بهم گفت :هم چیز یه طرف یه زن خوب یه طرف 

هعی روزگار


جمیع 

۹۴/۰۴/۱۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی