خطی خطی خاطرات

خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآن گونه ام بمیران کسی به وجد نیاید از نبودنم

خطی خطی خاطرات

خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآن گونه ام بمیران کسی به وجد نیاید از نبودنم

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

ادم هر کاری کنه یه سری ها خوششون نمیاد .تازه عالما ایراد گرفتن چرا پیاده رفتی مشهد مگه چه خبر هست .به قول دوستان پیاده روی ها یه بار بری دیگه عاشقش میشی به شخصه که عاشق این پیاده روی ها به سمت حرم شدم و اربعین و شهادت امام رضا ان شالله بطلبند دوباره پیاده بیایم .یکی گفت زنش بدید دیونه شده به خودش رحم نمبکنه.خخخ

همون که جسم غذا میخواد روح هم غذا میخواد 

















۰ نظر ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۷

امروز اتفاق جالبی افتاد دارم شاخ در میارم اگه داش احمد نبود و قولی که بهش داده بودم گول شیطون میخوردم .مگه میشه این همه ادم از وقتی که قرار ادم بشم این اتفاق ها میوفته.باید دیگه فرار کرد از دست شیطون مقابله فایده نداره.دلم براش سوخت هی فکر میکنم چی فکر میکنه چرا اخه امروز دومین بار که میبینمش .وقت دعا می تونم براش کنم که درست بشه .ان شالله .ولی از فردا باید مسیر رو عوض کنم تا مبادا این دل بلرزد .خدایا من تو وقت دارم تو این امتحانات کمک کن سربلند بیرون بیام.دیشب حدیث سرور رو دیدم درباره اقای بهجت بود چه زندگی زیبایی داشت.


۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۱۲

چهل روز مونده به محرم  و دهه اخر از چله که خوب خوب نبودم داداش کمک کن شما که اون بالا بالا هستید یه کمکی به این بنده رو سیاه خدا کن.دیگه بعضی موقع ها خیلی کم میارم .یادت قبل سفر مشهد اومدم پیشت چی گفتم .چهله زیارت عاشورا از امروز شروع میکنم کمک کنم کم نیارم .خودتون خوب میدونید جز خدا خودتون کسی رو ندارم به خودتون میسپارم به همون اربابی که اخرین بار دیدیش و رفتید والان پیش هستید کمک کنید حل بشه .ان شالله تو این چله ها یه کمی مثل شما با تقوا بشیم.



یه سفارش کن ما رو اربعین جز زائرها بنویسند




















                            الهی ربی و لا غیرک

۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۱

خدایا بدجوری از این بنده ات امتحان میگیری خیلی دیگه سخت شده بیشتر سختش کن که داره میاد دوباره بوی محرم .دوست دادم پاک پاکبرای محرم امسال بشم از جمعه هم چله زیارت عاشورا که سال دوم هست شروع کنم .و اربعین امسال کربلا باشم قسمت نشد پارسال بریم کاظمین امسال بریم .قرار شد اگه قسمت بشه برای بازسازی حرم عسگرین بریم ان شاالله همون جا هم جز شهیدا ماررو بخرن و ببرن .


                                                الهی ربی و لا غیرک 

            اربعین کربلا سامرا شهادت

۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۱۵
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۴۸

زن میل خودنمایی داره و مرد میل دیدن جنس مخالف

زن با حجاب خودش می تونه این میل رو کنترل کنه اما طوری نباشه که وقتی حجاب داشته باشه از صد بد حجاب برتر باشه .الان این جامعه این سمتی داره میره که خانوم به اصطلاح محجبه میل به دیده شدن پیدا کرده چه متاهل چه مجرد حالا میشه مجرد به خورده نابده تر بگیریم ولی متاهل نمیدونم ،یکی از دلایلش این می تونه باشه که بیشتر به مادیات فکر میکنند وقت باهم بودن و صحبت کردن رو ندارن هر دو که سر کار میرن هر دو خسته میان یه دو کلام حرف شام شب بخیر تا فردا صبح روز از نوع و دلیل دیگرش نسبت به هم بی خیال بودن 

فقط میخوان یه زندگی چند ساله داشته باش .خیلی بد هست ایا هدف افزینش دو جنس مخالف همین هست 0تا 100 پر کنی خداحافظ بعدی.در ضمن وجود یه زن پاکدامن و خوب باعث میشه اول خانواده و بعد جامعه خوب بشه .

در اون سمت مردها چی بگه ادم ازون مجردش تا به اخر همه دنبال هوای نفس خودشون هستن .هستن خوب ها ولی خیلی کم از این دست ادم ها با خدا که ان شالله ما هم جزوشون بشیم .مرد اگر هم نگاه خودش کنترل کنه  و اسبر وسوسه شیطان نشه موفق می تونه باشه .و این هم باعث میشه اون میل دیده شدن در یه خانوم سرکوب بشه تاحدی البته همه جور ادم وجود داره .

بعصی چیزها باعث بعضی چیزها میشه یه چیزی که خیلی زیاد شد بی توجهی نسبت به این که ناموس خودش ادم کم کم بی حیا کنه .وقتی من مرد برام مهم نباشه محرم و نامحرم و تو میحط شلوغ مثل مترو ناموس خودم هل بدم تو قسمت اقایون همین جوری با نامحرم تماس داشته باشه کم کم قبح این کار براش شکسته میشه

  مذهبی و غیره نداره شاید بگید خیلی افراطی فکر میکنی ولی زن یک خلقیات خاصی داره که بعضی چیزها رو به زبون نمیاره و طرف مقابل انتظار داره . برام جالب هست بعضی چیزها تو این تهران که همه جورش دیدم

و به قول معروف انگار از کره مریخ اومدم اصلا تفکراتم به این جمعات نمیخوره .

باشد که اول خودم اصلاح بشم بعد دیگران

                              نوشته ناشی از اتفاق امروز در مترو 

                                                          











































 

۰ نظر ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۵۸

 برای هر دهه یه فرمانده داشته باشیم که این فرمانده ها  از بین شهیدان انتخاب میشن که من دهه اول رو با شهید مجتبی علمدار شروع کردم .شهیدی که توسل زیادی به مادر مهربانی ها داشت .فرمانده دوم شهید ابراهیم هادی هست شهیدی که دین رو با اخلاق خوب خودش به دیگران یاد میداد .تو پیاده روی هم خیلی به یادشون بودم .فرمانده سوم همون شهید گمنامی که عکسش تو وبلاگم گذاشتم فرمانده اخر داداش احمد هست یه وجه مشترک میشه گفت داریم او تونست من نتونستم .داداش کجایی که کم اوردم .

تو این روزها که گذشت بعضی روزها که خیلی کم اورده بودم به مادر مهربانی ها پناه می بردم که همیشه کمک کرده سفر مشهد باعث شد معنای واقعی دعای یستشهیررو بفهمم که او بخواد توانگر میشی فقیر میشی میخندی گریه میکنی وهر چه فکر کنی....

دعای کمیل حرم فراموشم نمیشه که این فرازش که میگه :ای خدا غمی بزرگ در دل دارم و حالی بسیار نا خوش و اعمالی نارسا وزنجیره های علایق مرا در بنده کشیده و اروزهای دور ودراز دنیوی از هر سودی مرا باز داشته...اینجاست که خودم به یاد میارم و به خدا بایدبگم که الهی و ربی من لی غیرک اساله کشف ضری و النظر فی امری

چی شد که عاشق دنیای کمیل و یستشیر شدم فکر کنم که بیشتر بر می گرده به حال و روز خودم که این دوتا دعا به خوبی بیان میکنند

۰ نظر ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۳

پیاده روی باعث شدخیلی جیزها بفهمم خرج دین شدن یعنی چه؟

چقدر بدون اجر ومزد برای مولاشون کار میکردن،پیرمردی که توی این پیاده روی با اون چهره نورانیش اخ هم نگفت ،جانبازی که با پای مصنوعی راه میومد .مردی ماشینش رو با خودش تو اوج نداری نذر این پیاده روی کرده بود.

خیلی عقب هستم هنوز تو عشق بازی با خدا،

روز اخر که برای دعای کمیل حرم مونده بودم و همه رفته بودن و مجبور شدم چند ساعتی مهمون حرم باشم ولی عجب صفایی داشت با صدای گرم اقای سماواتی ادم جون میگیره .خدایا من به جز خودت کسی رو تدارم .

خیلی درد دل کردم به یاد همه دوستان بودم مخصوصا داداش احمد


۰ نظر ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۱۱

عجب دنیایی هست .

خیلی خوب بود مخصوصا پیاده روی که   خیلی سخت بود تازه یه ذره از درد های  غافله کربلا رو میفهمی ،پای تاول زده ،خشتگی ،تشنگی و....تازه اینجا تحویلت میگرند اما اونجا که از این خبرها نبود .

اخرین روز رو هیچ وقت فراموش نخواهم کرد وقتی به میدان فردوسی مشهد میرسی پای برهنه میری به سمت چهاراه شهدا ، همین طور که نزدیک میشی چه حالی خوشی داره ادم که داره به عشقش میرسه اونم برای اولین  دیدارت هست

وقتی از داغی اسفالت و سنگ جلوی حرم قسمت طبرسی  پات میسوزه تازه میفهمی یه ذره از درد ها ی خانوم رقیه  خاتون (س) (ع) رو که چه مشقتی رو تحمل کردن.

وقتی گنبد اقا رو برای اولین بار میبینی ......................چه حس خوبی بود . ان شاالله قسمت همه خوبان بشه .

به قول دوستان تو این پیاده روی ها یه چسز خاصی داره .

یه دعای کمیل و ندبه هم مهمون امام رضا بودم.

 دوستان خسته

 سوغات خودم برای خودم 

من نمیدونم چرا عکس ها رو می چرخونه این وبلاگ 

                                  رر رر                     ان شاالله اربعین پای پیاده کربلا

به قول مادر دفعه بعد سوریه بری ان شاالله 

۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۱۷