خطی خطی خاطرات

خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآن گونه ام بمیران کسی به وجد نیاید از نبودنم

خطی خطی خاطرات

خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآن گونه ام بمیران کسی به وجد نیاید از نبودنم

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه


  
                      خدایا خیلی سخته
 
کمک کن خودت

امروز که خراب کردم،
۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۷




وقتی دلت گرفته

خــدا به فـرشتـه هاش میگه :

نیگــا .. دوباره یادش رفته من هستــم !!



وقتی دلت گرفته باشه داری تلویزیون نگاه می کنی یه دفعه توی سریال میگه در حق من مادری میکنید .......،یاد حرف های خودت می افتی  ...


۰ نظر ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۷

بعضی از اتفاقات توی زندگی آدم میوفته که انگار خدا داره بهت میگه یه جای کارت میلنگه که به هدفت نمی رسی، تو خودت رو آدم کن بقیه کارها با من غصه هیچ چیزی رو نخور. دیروز وقتی یه عکس دیدیم تو دلم گفتم،شدیم مثل بچه خدا داره بهم میگه آگه این کارها انجام بدی جایزه داری همون که میخواهی هست.وقتی عکس میبینی خدا بهت میگه این تازه کوچکترین کار که انجام دادم با من،

وقتی عکس می دیدم یه آرامش خاصی بهم میداد بهم میگقت کجا چنین شتابان داری میری ترمز کن درست و حسابی با خدا باش و با لبخندش مبگه ببین با خدا هستم چقدر خوب هست.
در آخر خود خدا مبگه از همه جا ناامید شدی بیا پیش من هواتو دارم. هر چی میخواهی از من بخواه.

من که خیلی وقت هست که از همه این زمینی ها نا امید شدم به خودت پناه اوردم  و هر چی میخوام از خودت میخوام .

نمیدونم چرا ادم به بعضی چیزها نمیرسه .

هعی روزگار


من حالم خوش نیست !

دنبال داناترین طبیبان میگردم ؛ دنبال محرم ترین آنها ...


خدایا

به این زخم ها نگاهی بیانداز 

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۱۶

(قسمتى از سخنرانى طولانى امام که در روز عید فطر در کوفه ایراد فرمود) 
1- ضرورت ستایش پروردگار 
2 -روش برخورد با دنیا

1- ضرورت ستایش پروردگار 
ستایش خداوندى را سزاست که کسى از رحمت او مأیوس نگردد، و از نعمت‏هاى فراوان او بیرون نتوان رفت، خداوندى که از آمرزش او هیچ گنه کارى نا امید نگردد،
و از پرستش او نباید سرپیچى کرد. خدایى که رحمتش قطع نمى ‏گردد و نعمت‏هاى او پایان نمى ‏پذیرد. 
2 -روش برخورد با دنیا 
دنیا خانه آرزوهایى است که زود نابود مى ‏شود، و کوچ کردن از وطن حتمى است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوى خواهانش مى ‏رود، و بیننده را مى‏فریبد، سعى کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف و نیاز خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.

۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۶

دیشب یه خواب دیدم الان دنبال تعبیرش رفتم .

دییشب خواب دیدن با حضرت آقا بگو بخند دارم چه بگو بخندی تعبیرش این هست .اگر مقام رهبری را در خواب دیده ای به زیارت میروی چون جدش امام حسین است . بحاطر عصمت ائمه اطهار افراد عادی نمیتوانند خود ائمه را بی واسطه ببیننند به همین علت به شکل افراد صالح و علما میبینند

خدار روشکر 

امروز مثل هر هفته سرکار خیرات میدادن من صبحی تو دلم گفتم هفته قبلی روزه بودم این هفته به جای رانی بستنی بدند هیچی امروز بیتنی دادن خوردیم خدا بیامرزش .  تو کربلا از این  اتفاقات زیاد افتاد برام دوستم بهم میگفت خیلی عزیز هستی اون بالا یی هواتو داره .



۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۴

یادش بخیر دوران سربازی یکی از کارمند ها هر روز ما رو میدید میگفت خوش به حالتون  تازه فهمیدم. بعد خدمت تو این 4سال با همه سختی هاش خوب بود هم از لحاظ اقتصادی، علمی، دینی، پیشرفت بسیار خوبی داشتم. از نظر اقتصادی که کاملاً مستقل و آماده به قول دوستان خودکشی هستم. خدا رو شکر چون  روی مسئله خودکشی  کمک اقتصادی نباید از خانواده انتظار داشته باشم، بعضی موقع ها فکر میکنم اگه شرایط اقتصادی خانواده بهتر بود خیلی اتفاقات  رخ نمی داد. الهی شکر باعث شد روی پا خودم باشم درسته شغل الانم دوست ندارم ولی از نظر مالی خیلی کمکم کرده، سختیش زیاد هست ولی چاره‌ای نیست تا تغییر شغل بدم.تو این چند سال که خیلی درباره حجاب و حیا و زن خوندم و به این نتیجه رسیدم که دنبال چه نیمه گمشده‌ای بگردم. این چند وقته میگم اشتباه کردم، توقع بیجا داشتم. با این وضعیت، جز محالات است.باید تلاش کنم برسم بهممراتب بالاتر تا بتونم. به از ما بهترون برسم، اصلا به هیچ وجه زن بد حجاب هر چند چادری باشم قبول کنم،ااز این هایی یه آرایش میکنند و با حجاب کامل هستن قبول کنم،امروز داشتم فکر میکردم چه دنیای بی رحمی هست همش زور میگه به آدم.... .... امروز از دست شیطونففرار کردمددنیا برعکس شدهززن یه طوری نگاه میکرد انگار آشنا پیدا کرده،فکر کنم آنقدر قشنگ هستم همونجا خشک شد :-D....خدا نکند دلم بلرزد..ببه یاد همیشگی دعا توسل 


۰ نظر ۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۴:۴۹

خدایا جون خسته شدم  دوباره محتاج یه حرم هستم .خیلی بد هست که بعضی چیزها نمیشه گفت .وقت باید بری بشینی کنار حرم مولا اونجا در دل کنی .دلتنگ پیاده رفتن به سوی حرم  عشق للللل

رفیق روزهای پیاده روی همشهری گل  ،حاج عیسی خیلی فازش اون بالا ها بود هم سن بودیم یه بچه داشت . 

اینجا بود که یه نایلون شکلات داشتم پیره گفت بده به این خانواده عرب تعارف کنم .تعارف کردن همانا شکلات همانا  انگار با فتوشاب انداختن اینجا 

ذکر علی 

تسبیح راهیان نور

۰ نظر ۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۳

خدایش ادم کدوم فالو های این اقای مذهبی رو قبول کنه .این ادم که عبادتاش خیلی از بنده بیشتر هست . نمیدونم  

تازه با کمال پرویی ذرخواست دوستی هم داده .بعضی هم که میرن زیر عکس دختر مردم به به  چح چح میکنند چه حجابی چه  و... یکی باید بهشون بگه .......خودتون هستید.

اخیلی بد هست که عشق محدود به این چیزهای میکنند .یعنی کلا عشق تو زندگی یعنی این هست از یک  دیدگاه یه  مذهبی ...

هعی روزگار .....................................................

۰ نظر ۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۰:۳۰

یه ماه عشق بازی با خدا و مهمون خدا بودن تمام شد ولی اون چیزی که میخواستم نشد هنوز خیلی خیلی باید خود سازی کنم.خودم رو چطور مذهبی (توهم) می بینم که با این سن نتونستم با آقا خودم مولای خودم رو ببینم. دوست دارم تاجوون هست لایق دیدار اقام باشم، آنقدر در میزنم تا بگشایی در را نماز عید فطر که مصلی عالی بود و سخنان رهبر عزیز که بسیار عالی بود به خصوص اون قسمت که بعضی از شما جایزه هم میگیرد انگار با من بود..ولی خوب  مثل همیشه سخنرانی طوفانی داشتند خیلی خوشم اومدرهبر به این میگن،. از امروز به بعد هم به قول اقای قراتی چه خوب هست که هر روز بخواهید از یک امام براتون دعا کنه. امروز من با دعا مادر مهربانی ها شروع شد.عید هم مبارک بر همه



۰ نظر ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۱:۵۳

امروز صبح داشتم میرفتم سرکار سوار اتوبوس شدم یهو یادم اومد که امروز پنج‌شنبه آخر ماه رمضان هست یهو توهم زدم  که به قول ارسطو سه بعدی دیدم این توهم رو که خیلی جالب بود.خخواهشا کمتر بخندید.


اول که متاهل بودم پنجشنبه آخر ماه رمضان بود زنگ زدم خونه به عیال که افطاری رو خلاصه کن تو سبد بریم مزار شهدا عیال که عشق این چنین کارها بود. از خدا خواسته گفت بریم چشم، من رفتم خونه، رفتم حمام یه دوش بگیرم هی عیال میزد به در بدو دیر شد نمیترسم.بریم، آماده شدیم بریم اول زندگی بود ماشین نداشتیم با مترو رفتیم عیال فرستادم تو قسمت بانوان بره سوار بشه یه نیم ساعت از هم جدا بودن هیچ اتفاقی نمیفته. رسیدیم مزار من گفتم بریم پیش داداش احمد عیال گفت بریم شهدای گمنام من گفتم سنگ کاغذ قیچی بیاریم عیال قبول کرد، من برنده شدم گفتم بریم دیدیم عیال درهم شد، گفتم بریم شهدای گمنام فقط برام من دعا کنی اول از همه اوکی، قبول کرد. رفتیم یه جا سفره پهن کردیم یه آب جوش یه خرما خوردیم، بعدش نماز همانجا خوندیدم عجب نمازش کیف داد بعدش ادامه افطار و صحبت هایی که با هم کردیم. چون ماشین نداشتیم سر ساعت 10حرکت کردیم به طرف مترو که از آخرین مترو جا نمونیم.
توهم عالی بود در حد سه بعدی آنقدر شارژ شدم. خدایا اللهم رزقنا از این توهمات واقعی. این گوشی آخر آدم دیونه مینکنه



۰ نظر ۲۵ تیر ۹۴ ، ۲۰:۰۲