روز چهارم سفر
پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ب.ظ
خدایا شکرت
یا صاحب الزمان ادرکنی
امشب شب جمعه دعای کمیل ....
الهی و ربی من لی غیرک ........
تنهایی رو آدم این جور جاها بیشتر حس میکنه ...بعضی موقع ها به این رفیقم حسودیم میشه ......
دیروز نزدیک بود با این دنیا خدافظی کنیم تو جاده بودیم ماشین جلویی از این بتن ریزها بود لاستیکش ترکید چنان ترکشی اومد سمت ماشین که هیچ راننده هم حواسش نبود ...خدا رو شکر ...
نمردم شام پنیر هندونه هم خوردم تازه اولین بار بود توی این گرما که انگار سشوار گرفتی رو صورتت خوبه .....
ولا یمکن فرار حکومه......
یا حضرت مادر مددی
یا علی مدد
۹۵/۰۵/۲۱