روز اول عاشقی
شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۱۳ ب.ظ
خدایا شکرت
یا صاحب الزمان ادرکنی
امروز چقدر خوب بود برام چقدر آرامش داشتم خدایا شکرت .
دم غروب داشتم از پله برقی مترو شهدا میومدم اخوی دیدم گفت پول داری پولو بهش دادم پارچه تبرکی که از سامرا گرفته بودم رفت لای پله برقی ناپدید شد همونجا میخواستم اخوی رو به قتل برسونم اخه الان باید پول میخواستی هیچی تبرکی سامرا هم رفت . حکمتی داشت.
واقعا برام یه سوال برام همیشه پیش میاد همسر ادم بره سرکار پول بیاره به چه قیمتی خودش مثل عروسک کنه بره بیاد یه ملیارد پول بیاره چه بدرد میخوره .
اول هرجا کار بدرد زن نمیخوره دوم سنگین و مغرور باشه .تو دادسرا بودم این مسایل زیاد میدیدم...
یا حضرت مادر مددی.....
۹۴/۱۱/۰۳