روز بیستم و بیست و یکم هم نشینی
خدایا شکرت
یا صاحب الزمان ادرکنی
دیشب خیلی ناراحت بودم خیلی دفتر رفته بودم پیگیر کارهای اعزام بچه ها خودم به هر ترفندی میخوام برم خانواده اجازه نمیدن بعد یکی بیاد بهت بگه تو از اون هایی هستی که همه میفرستند خودش با خیال راحت اینجا میشینند ....ای مادر
دیشب به استا کریم گفتم اگه تحویل نمی گیری نمی خواهی بدم گناهکارم هزار درد و مرض دیگه دارم یه جوری حالیم کن اگه هوامو داری دوستم داری بگو...
طبق عادت هر روز بعد نماز صبح نشستم یه سوره از جز سی که به ترتیب جلو اومدم بخونم که بازم این سوره اومد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ «2» وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ «3» الَّذِى أَنقَضَ ظَهْرَکَ «4» وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ «5» فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً «6» إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً «7» فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ «8» وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَب
خدا خوب بهم فهموند که بدجور هوامو داره ...
خدایا دوستت دارم...
از این آدم هایی که به سفارت عربستان حمله کردند چه مشهد و تهران حالم بهم میخوره .یعنی چه ،خیلی هم افتخار میکنند ..واقعا دلم به حال رهبرم میسوزه که چه خون دلی میخوره از دست این آدم ها ..
دلم تو میخواد خدا جون
کنار م باش نگاهم باش .
یا حضرت مادر مددی