خاطرات سفر
به نام خدا
سفر که از روز سه شنبه از دانشگاه شاهد شروع شد من هم یه چند ساعت زودتر رفتم تا بهشت زهرا برم ساعت 9.30راه افتادم توی ایستگاه حرم مطهر یکی از بچه ها رو دیدم و از روی کوله که همش یه شکل هست شناختمش بچه مشهد بود بهش گفتم من میرم بهشت زهرا میای گفت باشه میام بردمش بهشت زهرا داداش رو بهش معرفی کردم و کتابش گفتم حتما بگیره عکس گرفت بعد سفر گفت حتما میگیرم .با داداش کپی بزنم فرستادمش پیش شهید علی خلیلی خیلی جالب بود براش و نمی شناختش .اتفاقی قبرشهید ابراهیم هادی هم دیدم و مدافعان حرم که این رفیق خیلی دوست داشت .بعدش نماز ظهر رو توی حرم امام خوندیم که برای آخرین بار بود که حرم برم امام به اون خوبی و سادگی این بود دستمزدش .
دانشگاه شاهد بودم که به بچه ها تو کار ها کمک میکردم تا ساعت 4حرکت کردیم . حدود 4.30مرز بودیم و سریع مرز رد کردیم تا به شلوغی مرز نخوریم بعد چند ساعت معطلی تا کاروان کامل بشه به سمت نجف حر کت کردیم .
شب بود رسیدیم و صبح فردا نوکری شروع شد چقدر خوب بود .به خصوص اون قسمتی که وقتی غدا اضافه میومد می بردیم بیرون میدادی .
چند شب اول که نجف بودیم که حرم مولا نرفتم وقت نمیشد بعضی از دوستان واقعا چه دلی داشتند آخرین شب یه سلام و واع کردند و به سمت کربلا حرکت کردیم.ولی من طاقت نداشتن بعد چند شب رفتم
چیزی که خیلی بدم اومد وقتی همه برای پیاده روی رفتن و ما مشغول تمیز کردن خسینیه بودیم که مردم چقدر اسراف کرده بود و چقدر آشعال ریخته بودند .وقتی قسمت خانوم ها رفتیم جالب بود ،به غیر خوردنی ها بعضی ها لباساشون یا یادشون رفته بود یا انداخته بودن .چادر نو رو نبرده بودن اینحا هست که قدر زحمت پدر و مادرشون نمیدونند .اگر نمیخوای بزار داخل یک نایلون بنداز سطل آشغال چرا کف حسینه میندازی میری .بعضی چیزها نمیشه گفت .تو کربلا همین بود دلم همین بود.
دعا کمیل هم در حرم مولا خوندن چه صفایی داد خدارو شکر
پیاده روی هم امسال قسمت نشد.
با بچه ها وسایل بار زدیم به سمت کربلا حرکت کردیم و دوشنبه هشتم کربلا بودم .از قضاء من برای کمک و تجهیز با یکی از دوستان رفتیم قسمت خواهران از قضاء موندنی شدم .
چند شب کریلا بودم حرم نرفته بودم داشتم دیونه میشدم بعضی ها میگفتن حرم همین خدمت به زائر هست تا شب جمعه زیر بارون قسمت شد رفتم .بین الحرمین عجب صفایی داشت .
.وقتی این متاهل ها رو میدیم که شب دو تایی حرم میرفتند و قرارهایی که با هم میزاشتن ..هعی روزگار ......قسمت امسال نشد........
روز اربعین هم همون جا زیارت خوندم خوشم نیومد تو اون شلوغی برم
قسمت شد زیارت دوباره نجف و کربلا تو ی خلوتی وسامرا و کاظمین و سید محمد که لطف خدا بود به این بنده خودش.
خدا رو شکر هر جا رفتم به نیابت همه رو دعا کردم ان شاءالله همه شون حاجت روا بشن .نه به دعا من رو سیاه به درگاه خودش به کرم خودشون که طلبیدن .
التماس دعا