خطی خطی خاطرات

خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآن گونه ام بمیران کسی به وجد نیاید از نبودنم

خطی خطی خاطرات

خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآن گونه ام بمیران کسی به وجد نیاید از نبودنم

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

مولا جان

چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ب.ظ

سلام مولا جان

درد داره وقتی همه دم از شیعه بودنت میزنند ولی هیچ

این همه یتیم به جای  اینکه دستشون رو بگیریم کمک شون کنیم ، مسخره شون میکنیم که بچه یتیم هستن  .یعنی چی اخه .

این هم  از این دورره زمونه 

خیلی جالب اینجا که عده ای عظیمی  از این مرد می که دم از رهبرخوشون میزنند جلوتر از امام خودشون حرکت میکنند.

نه سازش نه تسلیم نبرد با امریکا یعنی چه.اخه چرا .فکرکردن برای چه وقت ها هست .با توجه بیانات امروز 


مسعود حجاری : برادران عزیز بسیجیم آنهایی که دست از امام برنداشته اند و برنمی دارند توصیه می کنم هرچند شهدا گفته اند اما من هم باب تذکر[می گویم] تا از گزند منافقین و فرصت طلبان در امان باشم، عزیزان سروران گرامی شمایی که بازوانتان بوسه گاه امام است مواظب باشید امام عزیز تنها نماند یاری کنید و او را هرچند یاری کردن امام ملتزم(5) سختی ها و مشقت می باشد جلوتر از امام حرکت نکنید عقب هم نمانید پشت سر امام باشید تا گوشتان سخنان او را بشنود.

حضرت امیر (ع) در این باره می‌فرماید:
«مَنْ نظَرَ فی عَیْبِ نَفْسِهِ اِشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیرِهِ »[10]
«هر که عیب خود را ببیند  از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد.»
                                                                                      

خواستم بنویسم که این حدیث رو دیدم .    

                                                                                                                                                                                                                                                  

صدای بزغاله برای خنده یتیم.، امیرالمؤمنین عبور می کرد دید خانه ای سر و صدای بچه هاست، ایستاد متوجه شد که اینها بچه های یتیم هستند، اجازه گرفت از صاحبخانه رفت دید یک خانم بیوه ای پنج شش تا یتیم دیگی بار گذاشته، زیرش را روشن کرده، در دیگ آب است جوش می آید که بچه‌ها خیال کنند مادرشان برایشان غذا می پزد، بچه‌ها هم از سرو کله هم بالا می روند، داد و بیداد و جیغ و جوق، و حضرت فهمید هیچی در خانه نیست، سریع رفت خانه مقداری روغن و برنج و آرد و خرما و از این چیزها را برداشت آورد و سریعا خودش در خانه غذا پخت و خودش بچه‌ها را نشاند دهان بچه‌ها گذاشت، وقتی می خواست برود خواست بچه‌ها را بخنداند دید نمی خندند، هر کاری کرد بچه‌ها نخندیدند، با زانو و دستهایش راه رفت و صدای بع، مع، صدای بزغاله کرد، تا صدای بز کرد خندیدند، یک نفر گفت آقا، این در شؤن مدیریت نیست، شما مگر فوق لیسانس مدیریت، دکترای مدیریت نداری شما؟ آدمی که مدیر است، وزیر است، وکیل است، سفیر است، که نباید، زشت است در‌شان شما نیست، فرمود علی، مدیریت ما این است، خوب گوش بدهید، آقایانی که لیسانس مدیریت دارند و فوق لیسانس و دکترا، مدیریت علی این است رهبر است، فرد اول مملکت صدای بز بکند، عوضش یک یتیم بخندد. قنبر گفت آقا خانه یتیم شما خیلی چیزی می دادی اما صدای بزغاله هیچ وقت نمی کردی، گفت من نمی خواستم صدای بز بکنم، می خواستم یک جوری اینها را بخندانم، هر کاری کردم اینها نخندیدند، خودم را شکستم که اینها بخندند. کی می تواند این کار را بکند؟ 

قنبر مى گوید: روزى امـام عـلى عـلیه السّلام از حال زار یتیمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم کـرده در حـالى کـه آن را خـود بـه دوش کـشـیـد، مـرا اجـازه حمل نداد، وقتى بخانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست کرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.
سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـى رفـت و بـچـّه ها را با تقلید از صداى بَع بَع گوسفند مى خنداند،
بچّه ها نیز چنان مى کردند و فراوان خندیدند.
سپس از منزل خارج شدیم. گفتم : مولاى من، امروز دو چیز براى من مشکل بود.
اوّل : آنکه غذاى آنها را خود بر دوش مبارک حمل کردید.
دوم : آنکه با صداى تقلید از گوسفند بچّه ها را مى خنداندید.
امام على علیه السّلام فرمود:
اوّلى براى رسیدن به پاداش، دوّمـى بـراى آن بـود کـه وقـتـى وارد خـانه یتیمان شدم آنها گریه مى کردند، خواستم وقتى خارج مى شوم، آنها هم سیر باشند و هم خندان. (شجره طوبى ص 407 ؛ دُرَرُ المطالب)


خدا شکرت از شر بیکاری خلاص شدم.


وقت  فضیلت نماز ها همون نماز اول وقت حساب میشه .
مرجع من گفته .جوینده یابنده است 



۹۴/۰۴/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی